کد مطلب:9739 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:507

ازدواج - 5
مقاله
اگر بعضي از مسائل رو زوجين رعايت نكنند ، از همون اول زندگي ، با مخالفت ها و خيلي مشكلات ديگه مواجه مي شن و اين مشكلات شايد 30 ، 40 سال و تا وقتيكه اين پدر و مادر هستن در زندگيشون وجود داشته باشه . مشكل از كجا نشأت مي گيره ؟ خيلي از جوانها فكر مي كنن كه دلايل مخالفت پدر و مادر با برخي از ازدواج ها ، و يا اينكه مادر زن ها و مادرشوهرها ( و همين طور پدرها )كه با عروس و داماد بد هستند ، يه دلايل منطقي داره . در حالي كه اصلاً اينطور نيست ، يه دلايل عاطفي داره و بيشتر مشكل به خود زوجين برمي گرده .

ـ اِه ! آقا ما از گل نازك تر به اينها نگفتيم !

نه ـ مشكلي رو كه الان مطرح مي كنم خوب در نظر بگيريد ، چه اونهايي كه تازه ازدواج كرديد ، چه اونهايي كه مي خوايد ازدواج كنيد و چه اونهايي كه انشاءالله بعداً ازدواج مي كنيد ، به ظرائف اين مشكل ، خوب دقت كنيد .

در بحث عشق گفتيم كه عشق يه سيكلي داره ( سيكل يعني يك دوره )و يك قسمت از اين سيكل به جداسازي عشق فرزند از پدر و مادر برمي گرده . مادر و پدري كه تمام شيرة عمر خود رو به پاي فرزند ريختند و در دوران طفوليت اين بچه ، اين عشق كاملاً دو طرفه بوده . اما يواش يواش بنا بر جبره عشق ، جبري كه خداوند به دلايلي قرار داده و بايد با اون بسازيم ، يواش يواش ، عشق پدر و مادر هر چقدر به اين بچه بيشتر شده ، عشق بچه نسبت به پدر و مادر كم شده ، براي اينكه عشقهاي ديگه اومده . عشق به اسباب بازي ، عشق به دوچرخه ، عشق به موتور ، همكلاسي ، همبازي ، ورزش و . . . يواش يواش اينها اومده و جايگاه اون ارتباط تنگاتنگ كودك و مادر ، كودك و پدر شده ، غافل از اينكه بچه خبر نداره كه اون عشقي كه روز اول و در ايام طفوليت به مادرش داشت ، همون عشق و به مراتب بيشترش رو مادر و پدر الان نسبت به اون دارن و تا آخر عمر هم دارن و راه فراري ازش ندارن . اما عشق فرزند كمرنگ تر شده ، اين يك سيكل جبري كاملاً قابل لمسه . يعني ما بايد اين رو قبول كنيم ، چه جوانها چه بزرگترها ، بايد اين رو قبول كنيد كه در عالم ، عشق مجازي سيكل دارد و بايد به اين سيكل تن در بديد .

اين بچه ( پسر و يا دختر ) به برهه اي مي رسه كه رسماً اعلام عشق مي كنه . رسماً در خونه اعلام عشق مي كنه ، و اتفاقاً فكر مي كنه داره كار قشنگي رو انجام مي ده . يعني رسماً اعلام مي كنه كه من به عشق رسيدم و در دل مادر و پدر اين خوره مي افته كه مگه تا حالا از ما مشكلي ديدي ؟ مگر قرار نيست كه همون قدر كه ما عاشق تو هستيم ، تو عاشق ما باشي ؟ يك سري رفتارهايي كه در اول ازدواج مخصوصاً جوانها بايد رعايت كنند . اينه كه نحوة جدا شدن از عشق پدر و مادر و پيوستن به عشق همسر يك ظرائفي داره . بايد اين رو رعايت كنيد .

اتفاقاً در اون برهه بايد بيشتر از هميشه نسبت به مادر و پدر ، مهر ورزي داشته باشيد ، براي اين كه اين احساسي كه ، كسي از راه اومده و واقعاً هم ، همينه ، نه پاي اين بچه نشسته ، نه پاي اين بچه بي خوابي كشيده ، نه پاي اين بچه رنج و درد برده ، نه 18 سال ، 20 سال صبح تا شب كار كرده و لقمه گرفته و در دهان اين بچه گذاشته ، كسي كه هيچ زحمتي پاي اين بچه نكشيده و از راه اومده ، داره عشقش رو مي دزده !

ببينيد اين يك جبره ، منتهي پدر و مادرهاي ما اين رو درك نمي كنند . همون طور كه خودشون يادشون رفته وقتي اون زمان از پدر و مادرشون جدا شدن همين بلا به سر پدر و مادرهاي خودشون اومد . لذا بايد ظرائف و لطايف اين جدا شدن رو رعايت كنيد . كسي كه از راه اومده ، از راه اومده ، اين براي آدم ، پدر و مادر نمي شه در تمام عمر . خُب وقتي نمي شه ، چرا ما به خاطر طغيان شهوت و برخي اوقات طغيان عاطفه ، اين حقيقت رو فراموش مي كنيم كه پدر و مادر يكي هستند و تا آخر عمر هم همين يكي هستند . تنها عاشق هاي واقعي ما هم همين پدر و مادر هستند . نه به قيافه مون نگاه مي كنند ، نه به پولمون ، نه به غنامون ، نه به سن و سالمون ، به هيچي ما نگاه نمي كنن . پدر و مادر عاشق بچه هستند ، تا آخر عمر !

چرا بعضي از عزيزان اين ظريفه رو رعايت نمي كنند ؟ بعد مي بينيم اختلافات پيش مي ياد ، يه دفعه مادره از دنده لج بلند مي شه كه اين عروس به درد نمي خوره ، چرا ؟ چون پسر يكدفعه تمام دل و قلب و همه وجودش رو باخته ، يادش رفته مادر هم داره ، پدر هم داره . اين در نتيجه برخورد بد خود اين پسر هست .

چرا اينجوري برخورد كرده ؟ اتفاقاً بيشتر بايد بره ، بيشتر بايد سر بزنه ، بيشتر تلفن كنه ، نگو بزرگ شدم و اختيارم دست خودم هست ، اگه مادرت براي دو تا مسئله كوچيك گير مي ده كه چرا بدون اجازه من فلان كار رو كردي ؟ مي گه : اي آقا رفتيم يه دونه دمپايي خريديم مي گه چرا بدون اجازه من رفتي !

اين مادر يه چيز ديگه تو دلشه ، مشكل ، مشكل دمپايي نيست ، چرا بدون اجازه اش رفتي خريدي ؟

توي اين فكره كه چرا تا امروز كه 20 سالت شده با اجازه اش بودي و بدون اجازه اش ، آب نمي خوردي ؟ امروز چه اتفاقي افتاده ؟ اين به فكر دل خودش هست ، دل داره كم مي ياره ، براي همينه كه اغلب مادرزنهاي ما با دامادهاي ما بد مي شن ، و اغلب مادرشوهرهاي ما هم با عروسهاي ما بد مي شن . چرا اينطوريه ؟ چون دامادها و عروسهاي ما نحوة جدا شدن از خانواده رو بلد نيستند ، ياد بگيريد . بعد 30 سال ، 40 سال اين كدورت هست .

اگر شده به ظاهر نشون بديد . هم عروس هم داماد بشينند با هم صحبت كنند كه ببين من اين حرفها رو كه مي زنم به دليل بي علاقگي به شما نيست ، يا فكر نكني من اگر محبتي به پدر و يا مادرم مي كنم ، مثلاً تو زندگي استقلال ندارم

( اين شعارهاي امروزه جوانها ) و يا نوكر پدر ومادر هستم . من بايد نوكر اونها باشم ، تو هم بايد نوكر اونها باشي ، بشينيد با هم به تفاهم برسيد كه وقتي اتفاقي افتاد ، براي عروس و داماد شبهه نشه ، كه چي شده ؟ انگار مردِ من استقلالي نداره ، يا اون بگه : زن من تحت تأثير پدر و مادرشه ، نه ، اين رو نشون بدن ، استقلالش رو داشته باش و اين رو هم نشون بده كه مادر ! حرف حرفه تو هست . يك مدت كه گذشت خواهيد ديد كه مادر عروسش رو مانند دخترش و دامادش رو مثل پسرش دوست خواهد داشت . اونها هيچ مشكلي با شما ندارن ، خيلي خوشحال مي شه كه ببينه عروس و دامادي داره به دختر يا پسرش رسيدگي مي كنه ، مادر شادي بچه اش رو مي خواد ، بچه خراب كرده ! هيچ مادري با ما لج نيست ، هيچ پدري با ما لج نيست ، اغلب شما اشتباه فكر مي كنيد ، 99 درصد شما اشتباه فكر مي كنيد . و تويي كه الان داري

اين جزوه رو مي خوني ، نگو من جزو اون يك درصدم . تو هم يك مشورت بكن . بدون داري اشتباه فكر مي كني ، و اين طوري نيست . بد برخورد كرديم ، از خانواده خوب جدا نشديم ، از خانواده جدا شدن بايد با لطائف و ظرائف باشه ، خُب پس اين مي شه عدم درك عشق پدر و مادر ـ دليل اختلافات خانوادگي .

مي گه : آقا ! هر كاري كه خانمم مي كنه ، مادرم باهاش راست نمي شه ، همينه ، كفشهاش رو ببوسه ، دستش رو ببوسه ، هر كاري بكنه . اون مشكلش يه جاي ديگه است ، با اين دختره مشكلي نداره ، مشكلش تويي ! چرا اينجوري برخورد كردي ؟

دليل دوم : بحث دوستان و جدايي از دوستان : شمايي كه سوختة رفيقيد و خرابه رفيقيد و . . . ! مي گه : سوختة رفيقيم ، پاسوز رفيقيم و . . . بذاريد اينها چند سالي بگذره ، بعد .

رفقا بايد كسي كه تازه ازدواج كرده رو درك كنند ، چه در دخترها و چه در برادرها ، اين سري از اين طرف بايد نگاه كرد . دوستان عروس و داماد بايد بيشتر رعايت كنند . آقا ! دوستان ما ، تأهل رو درك نمي كنند .

توي برادرها كه مي گن : اِه ! قاطي مرغا شدي ديگه !

توجه كنيد . مخصوصاً اول زندگي براي اين كه تفاهم اينها بيشتر بشه ، لازمه اينها بيشتر با هم باشن تا بتونن همديگه رو درك كنن . و حتماً حتماً دوستان اين مسئله رو بدونند و بي زحمت ، مزاحمت ايجاد نكنند .

خودشون هم يه روزي به اين بلا دچار مي شن ! بعد اون وقت رفقاي خودشون درك شون نمي كنند . شعار هم نديد .

مي گن : آقا ! ما سوختة رفيقيم . داداش ! مرام داريم و . . . يكي كه سهله ، 40 تا زن هم كه بگيريم باز هم سوختة رفيقيم . شما بريد همون يكي رو بگيريد ، بعد با هم صحبت مي كنيم . چرا دروغ مي گي ؟ اوايل ازدواج يه شرايط خاصيه كه اين شرايط رو رفقا بايد درك كنند .



اما بحث جايگاه عشق مجازي و عشق حقيقي : يك سؤال بزرگي كه در جلسات پرسش و پاسخ حتي غير ديني و غير مذهبي هم زياد مطرح مي شه اينه كه : در اوايل ازدواج عشق بسيار پررنگه ، چه كنيم كه اين عشق كم رنگ نشه ؟

روزي 10 بار از محل كار به هم زنگ مي زنن ، روزي 20 بار همديگه رو مي بينن و . . . يه رفيقي داشتيم ، تازه ازدواج كرده بود ، يه موتور داشت ، اون زمان هنوز موبايل هم نيومده بود . چهار راه اول مي رسيد ، زنگ مي زد مي گفت من الان فلان چهار راه هستم ، باز دوباره چهار بعد كه مي رسيد ، زنگ مي زد و . . . گفتم : ول كن بابا ! شلوغش كردي . گفت : نه ، من دلم تنگ مي شه . گفتم : توي چهار دقيقه دلت تنگ مي شه ؟! گفت : چهار دقيقه ؟! نه ، ركورد ما سه دقيقه است . سر سه دقيقه بايد بهش زنگ بزنم .

چه كنيم كه اين عشق كمرنگ نشه ؟ الان جايگاه عشق مجازي و عشق حقيقي ، كاملاً مشخص مي شه ، اولاً اين دو ، جاي همديگه رو نمي گيره ، اون هايي كه به نام عرفان و عشق حقيقي ، زيراب عشق مجازي رو مي زنن ، اشتباه مي كنند ، و اون هايي كه فكر مي كنن عشق مجازي جاي عشق حقيقي رو مي گيره ، اينها هم اشتباه مي كنند . جايگاه هر كدوم در دل ما سواست . ولي با يك باريكه به هم ربط دارن ، به اين معنا كه مثلاً يه باطري رو كه در نظر بگيري ، اگر توي باطري ، توي خونة اول آب بريزي ، يواش يواش پخش مي شه تا مي رسه به همة خونه ها . يعني اگه خونه رو پر كني مي بيني همة خونه ها پر مي شن . هرچقدر در جايگاه عشق مجازي و حقيقي در قلبت آب محبت بريزي ، هر دو بايد با هم پر بشه ، اگر كانال بين اين دو مسدود بشه همون حالت برات پيش مي ياد و عشقت كمرنگ مي شه و مي گي چي شد كه عشقمون كم رنگ شد ؟

يعني اگر عشق به خداوند ، عشق به اهل بيت (ع) و عشقهاي حقيقي ديگه مثل مهر خوبان را همون اون در زندگيت يه دفعه فراموش كني ، مطمئن باش كه عشق اين طرفي هم كم رنگ مي شه .اما اگر هر دو رو با هم داشته باشي ، هرچي در اون مي ريزي ، هرچه در خانة قسمت حقيقتت مي ريزي ( هرچقدر آب محبت در اونجا مي ريزي ) به همون مقدار اين ور هم پر مي شه .

و اون هايي كه از اين امر غافلند ، تا ديروز ، شب هاي جمعه به دعاي كميل مي رفت ، بعد احياء ، بعد دعاي ندبه ، ظهر نماز جمعه ، عصر دعاي سمات ، سرشب هيئت فلان وفلان ، روزي 9 تا 10 مجلس ، همه اش هم با حال و اشك ( با فرض اينكه افراط نمي كرد ) يه دفعه ازدواج مي كنه ، و همه چيز از يادش مي ره ، اين مطلب رو به ياد بياره كه اين مدت هم مي گذره ، اين ارتباط نبايد قطع بشه ، ( نگفتيم مثل قبل باشه )

ديديد مي گن آقا ! عروسي يه شبه ! مي گذره . حالا امشب هرچي بود ، بوده ! نه ! كي گفته ؟ مگه نمي خواي در زندگيت عشق داشته باشي ؟ همين يك شب همه رو خراب كردي و رفت . دنيايي رو كه مي تونستي 40 سال ، 50 سال ديگه عشق و صفا كني و گفتي يك شبه ، راهكار بين عشق مجازي و عشق حقيقي رو قطع كردي و يك عمر بايد بدون عشق زندگي كني . مي گي نه ؟ بسم الله !

اين جايگاه عشق مجازي و عشق حقيقي بايد حفظ بشه . و جوانهاي عزيز توجه كنند كه در اول زندگي شديداً اين فشار هست كه عشق حقيقي فراموشتون بشه . مواظب باشيد ، هر دو در كنار هم ، باز زيادي خشك بازي در نياريد ، نه ! هر دوتايي كنار همديگه . اگر مثل قبل نمي توني ارتباط داشته باشي ، سعي كن قطع نشه .



نكتة بعدي : بعضي ها هم ، از ان ور پشت بوم مي يوفتن ، به خودش تلقين مي كنه : عشق حقيقي ، عشق حقيقي ، اينها مجازيه ، اينها الكيه ، اينها بازيه .

گفتم اين بازي نيست ، اگر راهكارش رو قفل نكرده باشي هرچه در اين خانة عشق بريزي ، اون هم پر مي شه ، اينها به هم ربط داره ، بعضي ها مي گن مقدمه است . بعضي ها مي گن زمينه است ،

من يه چيز جديد دارم مي گم ، مي گم دو خانة جدا از همند . نه مقدمه است ، نه زمينه است ، بهم ربط داره ، و هر كدوم از اين جايگاه ها رو از آب محبت پر كني ديگري هم لاجرم پر مي شه . اين تعبير جديده ، پس مواظب باش ! به بهانة عشق حقيقي از زندگيت غافل نشي . اول زندگي بايد چند وقتي رو مايه بذاريد . سر و سامون گرفتن كاره . بايد بيشتر براي زندگيت وقت بذاري . يك سالي ، دو سالي ، بايد خوب فكر و ذكرت براي زندگيت باشه . نمي گم اين ور رو قطع كن ، مي گم از اون ور بوم نيفتي .

خُب اين تلقين دوستان هم اثر داره . تا متأهل مي شه از همون اول تيكه ها شروع مي شه : مي گن : كم پيدا شدي ؟ كجايي ؟ رفتي ديگه ، تموم شد ! زنت رو گرفتي و رفتي ؟! پس امام حسين (ع) چي شد ؟

اين تلقين ها باعث مي شه كه نتونه عادي زندگي كنه . يه جلسه هم كه مي خواد بياد كانون ، مجبوره از 12 ظهر بياد كه همه ببينن . بگه : آقا ! ما اومديما ! به خدا من اگه زن گرفتم هنوز مؤمن هستم .

چرا تلقين مي كنيد ؟ خودتون هم دچار مي شيد ، بگذاريد عادي زندگيش رو شروع كنه . دو سال اول ، بايد براي زندگيش مايه و وقت بذاره ، اين لازمه .



نكتة بعد : در دنياي امروز ما ، مردم وظايفشون رو انجام نمي دن . من يه زماني در يه جلسه اي گفتم كه من ديگه منبري توي مايه برادر و خواهر ما مسئوليم يا قيام فرهنگي يا غربت خدا ، ديگه توي شيراز نمي رم . حرفم رو زدم . مردم اغلب گوش نمي كنن . همين شماها ، اغلب گوش نمي كنيد . يعني هيچ فرقي نكرديد قبل از بحث و بعد از بحث . اما به لطف خداوند يه مقدار ظرفيت و سعه صدر بالا رفته . چون مردم و چون شما وظايف تون رو انجام نمي ديد و در شبانه روز حداقل يك ساعت ، دو ساعت براي خدا مايه نمي ذاريد و براي خيلي مسائل ديگه ، چون مردم در بازار اجتماع خوب كار نمي كنند . چون مردم احساس وظيفه نمي كنند . و . . . به اين دلايل يه عده اي در مملكت ، به نام قرباني خلق مي شن ، قرباني يعني كي ؟ قرباني يعني كساني كه احساس وظيفه مي كنن ، وظيفه ها هم زياده . اينها مجبورند وظيفه هايي رو كه روي زمين مونده بردارند ، مثلاً براي كانون كه اينجا برنامه داره ، طرف مجبوره شش شبانه روز اينجا باشه ، مجبوره براي انجام فلان كار ، يك ماه از خونه و زندگي و كار و همه چيزش بزنه و گاهي اوقات ، مجبوره تمام عمر از زندگيش بزنه ، اين عده قربانيند . اين قربانيان رو هيچ وقت الگوي خودتون قرار نديد ، هيچ وقت اينها در زندگي ، نمي تونند الگوي شما باشن . هيچ وقت !

بهش مي گي : آقا كجايي ؟ فلان شهر . حالا كجايي ؟ فلان شهر . اي بابا ؟! پس دنيات چي شد ؟ خُب نمي دونم تو هم برو ياد بگير ، سه تا از شهرها رو هم تو برو . سه تاش رو تو برو تا من بتونم سه روز تو خونه ام بشينم .

اينها قرباني هستند ، هيچ وقت اينها رو الگو قرار نديد . مي گه : فلاني تموم زندگيش رو براي اسلام و دين گذاشت ، خُب اين قربانيه ، تو فكر مي كني رئيس جمهور ما ، وزير ما و هر كسي كه توي اين جامعه كار روي سرشه ، اين مي تونه به خانواده اش برسه ؟ خُب نمي تونه . براي اينكه ساعت كاري مفيد كارمندهاي ما ، 25 دقيقه در هفته است ! ( آمار از امور اداري كشوري هست ، البته متوسطش ، بعضي ها مثلاً 6 سال كارشون يك دقيقه هم فايده نداره ، بعضي ها هم بيشتره ) لذا اونهايي كه مسؤوليت بر گردنشون هست ، ملت ازشون بازخواست مي كنن ، خدا ازشون بازخواست مي كنه ، اينها قربانيان جامعه هستند . در همة جوامع ، ما اينها رو داريم ، نه فقط جامعه ايراني و اسلامي . بستگي به مسؤوليت مردم داره . مسؤوليت پذيري مردم ايران فقط و فقط شب عاشوراست ، يعني عاشورا كه شد ، امام حسين (ع) رو خواستند سر ببرن ، اينها مي يان ! قبل از اون اگه توقع داشته باشيم كه : فاطمي باشن ، صادقي باشن ، علوي باشن ، رضوي باشن ، عسگري باشن ، نيستن . تموم شد رفت ! بنابراين يك قشر از مردم قربانيند و اين قربانيان را هيچ وقت الگو قرار ندهيد .

مسئله اي هست تحت عنوان عقد دائم و عقد موقت كه غالباً يه زماني رو براي مدت موقت ، صيغه مي خونند كه به هم محرم باشن و به اصطلاح صحبتي كنن و اين ور و اون ور برن و خيلي مسائل ديگه . ما چيزي تحت عنوان صيغة محرميت نداريم ، كه بگيم اينها صيغه خوندن و محرم شدند ، يا در دوران نامزدي ، طرف هيچ فرقي با نامحرم نداره ، تا صيغه عقد نخونند ، حواس و خيالتون رو دربست قرار نديد ، احتمالش خيلي زياده كه بهم بخوره .

طرف رفته بوده خواستگاري ، ( يه آدم بي كلاس و لات و الوات ) دختره هم خيلي باكلاس ! ( مثلاً دكتر ) تا مي ره ، و وارد خونه شد ، برادرهاي دختره اين رو پرت مي كنن بيرون ، بعد بيرون همين طور كه خودش رو مي تكونه مي گه : عجب برادر خانم هايي ! ما كارمون با اينها نمي شه . بابا ! هنوز خانمت نشده كه ! پيش پيش نبافيد !

محرميت نداريم ، صيغة موقت داريم ، صيغه موقت هم قراردادش اعتقادي نيست ، قراردادش ، قرارداديه . يعني اگر

مي گن فقط با هم صحبت كنيد ، تلفن بزنيد ، بريد و بيايد و مثلاً رفت و آمدن تون محدود باشه ، اين قرارداديه . خودت مي توني قرارداد اخلاقي به پدر عروس بدي كه ما اين مسائل رو رعايت مي كنيم وگرنه زن و شوهرند و هيچ فرقي

نمي كنه با عقد دائم ، بعد اين تبديل مي شه به عقد دائم .

اين مسئله اي بود كه مبتلا به بود و عزيزان رعايت نمي كردند . تا مي رفتند صحبت مي كردند ، اينها با هم محرم مي شدند ! اين طوري نيست . قبلاً هم تذكر دادم .



يه مسئله ديگه : مثلاً اومده مي گه : خانم ! شما بايد اين خواستگاري پسر ما رو قبول كني ، چرا ؟ امام زمان (عج) اومد به خواب ما و گفت بيايم خواستگاري شما !

ببينيد اون قضيه اي كه در بحث ازدواج 4 گفتم : يه قضيه دوطرفه اي بود و كاملاً مشخص ، از امام رضا (ع) ، همين رو خواسته بود ، اون هم خواب ديده ، يعني به دو طرف الهام شده بود .

عنايت بفرمائيد ، امام زمان (عج) براي هيچ كس توصيه خواستگاري نمي كنه ، نكرده و نخواهد كرد . راحت !

رمال ها و جن گيرها رو ول كن ! شما در قرن بيستم زندگي مي كنيد ، اگر قرار باشه اينها (رمالها و جن گيرها ) براي من و شما ، زن و شوهر پيدا كنن كه زندگي مون از هم مي پاشه .



مطلب بعد : سن و سال ، ما دو تا مشكل در سن و سال داريم ، يكي اونهايي كه حرف سه جلسة قبلي ازدواج رو نشنيدند و قبل از كامل شدن عشق ، در بچگي اقدام كردند و دارن اقدام مي كنند و خواهند كرد ، اين كار رو نكنند . تو 13 ، 14 ، 15 ، 16 ، 17 سالگي هنوز كامل نشدي ، بايد سن ازدواج رو بياريم بالا ، جوانهاي اين دوره و زمونه ، با قبلاً فرق دارن ، هنوز كامل نشدي . گفتم بدليل فرار از گناه ، احتياج به هم صحبت و همدم ، بدليل دل گرفتگي و . . . اينها دلايل ازدواج نيست . ازدواج ، عشق مي خواد ، و براي اين عشق ، بايد بذاري يه مقداري سن و سالت بگذره .

بعضي ها هم به سن ازدواج مي رسن ، مثلاً به سن 22 ، 23 ، 24 ، 25 مي رسن ، اينها هم از اين ور اشتباه مي كنن ، مي گه بايد درسم رو بخونم ، و به يه جايي برسم . عزيز من ! اين سن مناسب ازدواج تو هست . اگر ازدواج بر مبناي تفاهم باشه ، هيچ مشكلي براي درس شما ايجاد نخواهد كرد .

مي گه بايد درسم رو بخونم ، بعد اين هم از اون سني كه عشق لازم داره مي گذره ، مي يوفته تو دام منطق ، با منطق ازدواج كردن هم الزاماً درست نيست ، يعني بايد عشق و منطق با هم آميخته بشن .

اون سن و سالي كه لازمه بين 18 ، 19 سالگي تا 20 ، 25 سالگي رو رعايت كنيد ، نه زودتر از اين و نه ديرتر از اين . نذارن رد بشه ، مخصوصاً در جامعه امروزي . پدر و مادرها ، خواهش مي كنيم براي اينكه مملكت امام زمان (عج) رو كمك كنيد ، شرايط ازدواج رو سهل و راحت كنيد . هيچي نيست ، صحبت ها خيلي عاديه ، گاهي اوقات كه دو طرف رعايت حرمت رو مي كنن ، من مي دونم اگه اجازه بدن دو طرف صحبت كنن ، 20 جلسه ديگه بايد بيان ، آخر هم نمي شه . سر چيزهاي الكي ، خيلي الكي ! اصلاً مسئله اي نيست . بابا دو طرف با هم صحبت كنند و مسائل هم رعايت بشه . ده دقيقه بعدش كار داره . يه وقتي يكي سر مهريه چونه مي زد ، گفتيم آقا شما چرا چونه مي زني ؟ گفت : همه لذتش همينه كه اين بگه 20 تا ، اون بگه 10 تا ، اون بگه 15 تا !

گفتم : مگه بقاليه ؟! دختره اون ور داشت گريه مي كرد ، پسره هم اين ور سرخ شده بود و اصلاً نمي تونست حرف بزنه . بزرگهاي فاميل افتاده بودن به جون همديگه . مي گن : كي داده ، كي گرفته ؟

عزيزان ! عنايت كنيد ، لذتها رو توي پاركها ببريد و فيلم ببينيد ، با دل جوانهاتون بازي نكنيد ، اين هم از مسئله سن و سال مناسب براي ازدواج .



اما نكات اصل بحث : اگر خواهرها و برادرها فكر كردند كه كسي رو پيدا مي كنن ، كه تفاهم كامل داشته باشن ، اشتباه ميكنند ، تفاهم ايجاد شدني است ، از دو فرهنگ متفاوت ، از دو خانوادة متفاوت با دو محيط متفاوت ، با دو محل تحصيل متفاوت ، با دو رفيق متفاوت ، تازه اونهايي كه توي يه شهرند و فوقش هم بگيم قوم و خويش هستن ، شما الان كنار هم قرار گرفتيد ، براي رسيدن به درجه تفاهم بالا ، صبر لازم است ، يك سال ، دو سال ! موضوع اين است كه لج نكنيد ، برخورد نكنيد . اختلافات رو درك كنيد ، بدوني اين اختلافها وجود داره . نگو : از همين اول بايد گربه رو دم در حجله سرببريم . اختلاف سرم نمي شه . نه ، بايد درك كني ، براي تفاهم بايد صبر كنيد ، اين رو مطمئن باشيد و اگر دو نفر فهيم و عاقل باشن ( كه اغلب شما اينطوري هستيد بعد از مدتي به تفاهم مي رسيد ، و در اين برهه هم از مشورت كردن پرهيز نكنيد . حتي اين برهه . يعني بعد از ازدواج و در دوران رسيدن به تفاهم ، با بزرگترها مشورت كنيد ، تجربه هاي اونها كارسازه . خيلي از برداشت ها كه شما مي كنيد اشتباهه . مثلاً يه حرفي زده ، مي گه : به من دروغ گفته ، تو نمي دوني چرا بهت دروغ گفته ، خودت يه جوري برخورد كردي كه داره بهت دروغ مي گه . احساس ترس كرده ، حتي از گفتن اين دروغ احساس گناه هم نمي كنه . مي گه : مصلحته كه اين رو بگم .

مي گه : ما از اول گفتيم : بايد تو زندگي صاف و ساده باشيم . چرا دروغ گفته ؟! دروغ نگو ، خودت هم صاف و ساده نيستي .

تفاهم ، صبر لازم داره و مدت . زياد همديگه رو امتحان نكنيد ، آزمايش نكنيد .

مي گه : مي خواستم ببينم چند مرده حلاجه ، آقا ! يه خانمي زنگ زد گفت من سوسنم ، با شما كار داشت !

چرا آزمايش مي كني ؟ ما مؤمنيم ، اگه يه وقت سوسني هم زنگ زد ، اين رو حمل بر صحت كن ، بگو انشاءالله ساسان بوده !! صداش نازك بود ؟ بگو حتماً آب پريده توي گلوش ! حمل بر صحت بشه .

يكي از دوستان تازه ازدواج كرده بود ، با افتخار داشت مي گفت : من اون روز دنبال خانمم راه افتادم ، كلي راه رو پياده رفت ، مي خواستم ببينم سرش رو برمي گردونه ، به نامحرم نگاه كنه يا نه ؟

خجالت بكش ! اين كارها يعني چي ؟ مي گه : مي خوام آزمايش كنم ببينم پاك هست يا نه ؟ خُب ، پاكه . چرا زور

مي گي ؟ در بحث غيرت براتون گفتم : مي فرمايند : اگر غيرت را در جايي كه جايش نيست انجام بدهي ، ( غيرت بلاموضع ) هيچ ميراثي ندارد . مگر اينكه طرف را از دايرة عفاف خارج مي كند . ( چه زن و چه مرد )

اينقدر بهش گفتي سوسن زنگ زد كه آخر هم خودش منتظر نشسته ببينه اين سوسن كيه كه زنگ مي زنه ؟ بعد

برمي داره مي بينه ساسانه !! حالا بيا درستش كن !

غيرت بلاموضع فرد رو از دايره عفاف خارج مي كنه ، عزيز من ! ديني ازدواج كنيد ، شيعه باشيد ، ببينيد امام مون چي گفته ؟ ببينيد روانشناسان ديني ما در مورد ازدواج چي مي گن ، روز اولي كه ازدواج كردي برو يك كتاب حقوق زوجين بخر و بخون . چرا شما وقتي كه ازدواج مي كنيد اين مطالعات رو نداريد ؟ مگه نمي خواي زندگي شيريني داشته باشي ؟ اين كه ديگه براي قبر و قيامتت نيست كه بگي حالا كه نيومده ، كي مي ياد ؟ چرا وقتي كه بچه تون بدنيا مي ياد نمي ري يه كتاب حقوق كودك بخري ؟ چرا احساس تكليف ديني نسبت به زندگي تون نمي كنيد ؟

امتحان نكنيد ! اگر مي خوايد در زندگي ، عشق حقيقي و عشق مجازي ، بماند مسائل اخلاقي رو رعايت كنيد ، اين كه مي گن يه شبه ، فقط همين يه شبه . دليل نمي شه . بعضي وقتها خداوند امتحان مي كنه ، مي گه : بندة من يك عمر عبادت من رو كرد ، يه عمر براي من سينه زد ، بذار ببينم اين يك شبه چكار مي كنه ؟

خداوند در مورد برخي گناهان مي فرمايد : من اين يكي رو نمي بخشم ، چه بسا اين يكي ، همون يه شب باشه ، بذار ببينم اين يه شبه چكار مي كنه ؟ البته محيط هاي عروسي خيلي مناسب نيست . از طرفي من توصيه نمي كنم برخورد شديد كنيد .

زمان جنگ يه رفيقي داشتيم مي خواست ازدواج كنه . با لباس بسيجي اومد سر سفره و خلاصه خيلي جنگي ! خانمش هم با چادر مشكي خودش رو محكم گرفته بود ، خيلي رسمي ! يكي گفت : براي سلامتي عروس و داماد يك كف بزنيد . تا كف زدند ، بلند شد گفت : نزن آقا ! شهيد داديم ، از خون شهدا خجالت نمي كشن . كف مي زنن !

گفتم : خُب ، چه ربطي داره ؟ پس چكار كنن ؟ خُب خوشحالن . به عاقد گفت : بخون ، عقد رو تموم كن بره . خانم ! روت رو بگير !

از اين خشك بازي ها در نياريد ، تحمل كنيد ، باهاشون همراه نشيد . الحمدلله مراجع ما روز به روز كارها رو آسون تر مي كنن ، باهاشون همراه نشيد .

زنگ زده مي گه : آقا تو ازدواج ما مي خوان موسيقي بذارن ، ـ مشكلش چيه ؟ ـ خُب حرامه . ـ موسيقي كه حرام نيست ، مگه كي مي خونه ؟ غير مجازه ؟ ـ نه اصلاً خونندگي رو قبول ندارم ، فقط موزيك پخش مي شه .

ـ پس چي بايد پخش بشه ؟ خُب ، تو ازدواج هم موزيك پخش مي شه ديگه . اگر حرامي در اون انجام مي شه ، اشكال داره ، وگرنه از رسالة مراجع هم جلو زدي .

مثل زمان جنگ ، يه جا رفتيم عروسي خونه يكي از رفقا ، گفتن : آقا يه چيزي بخون ، ما هم دلمون گرفته بود ، خونديم و بچه ها هم خوندن ، شور گرفتيم ، بعد اتفاقاً رفت توي يه شوري كه اون زمان رسم بود ، راجع به حضرت زينب (س) . اولش مداحي بود ، بعد چراغها خاموش شد ، رفت تو سينه ! گريه ، غشي بردن بيرون .

عروس ، اون ور اينقدر خودش رو زده بود كه غش كرده بود ، بعد به داماد گفتم فكر نكني خانمت بخاطر حضرت زينب (س) خودش رو زده ، من هم اگه زن تو شده بودم اينقدر خودم رو مي زدم تا غش مي كردم !

خُب رعايت كنيد ، حالا اگر احياناً گناه مي شه ، همراهي نكنيد ، ولي مي تونيد تحمل كنيد تا جايي كه مي تونيد ، اتمام حجت كنيد ، بگيد آقا به گناه نكشه ، يه انتظاماتي بذاريد ، بزرگ ترهاي فاميل مراقب باشن ! اما اگر شد ، يه وقت بلند نشي اين كارها رو بكني . اسلحه بكشي و همه رو به رگبار بكشي !



اما بحث تربيت :

ـ داماده مي گه : آقا ! خانم من بايد تربيت بشه ، ( معمولاً اينطوريه ) يا خانمي مي گه : اين آقايي كه با من ازدواج كرده بايد تربيت بشه .

بحث تربيت در ازدواج و در فرهنگ زناشويي فقط و فقط بايد در دايرة محبت انجام بشه ، خوب دقت كنيد ، اگر بشونيش و براش كلاس بذاري و بگي : بسم الله الرحمن الرحيم ، و الصلوه و السلام علي اشرف الانبياء و . . . حالا خانم هم نشسته نگاه مي كنه ، نه ! زياد جدي صحبت نكنيد . مخصوصاً در اوايل كار ، صحبت ها فقط در دايره محبت باشه ، چيزهايي كه در بحث تعليم و تربيت گفتيم مال معلم و شاگرده ، مال مربي و متربي هست ، مال استاد و دانشجو هست .

در فرهنگ زناشويي ، بايد تربيت در دايره تربيت باشه ، مثلاً آقا مي خواد يك كلمه به خانمش ياد بده ، يا خانم مي خواد يك كلمه به شوهرش ياد بده ، بايد يه محبت ضميمه اش باشه ، مي تونه هديه باشه يا هر چيز ديگه . يا زبان ، بايد زبان محبت باشه ، يا اينكه حالت بايد حالت محبت آميز باشه ، رسمي نباشه ، دست به سينه و چهار زانو ، كف دستت رو بگير چرا مشقت رو ننوشتي ؟ ده تا بزن و . . . اينطوري نباشه ، بعضي از شوهرها خيلي جدي برخورد مي كنند ، اگه مي خواي چيزي از مسائل اخلاقي يا ديني يا علمي يا تربيتي به همسرت ياد بدي ، يادت باشه كه بايد در دايره محبت باشه ، در دايره تعليم و تعلم كار نكنيد ، اثر منفي ، سوء و حتي برعكس داره . اين زن گرفته ، اون خانم شوهر گرفته ، دوست نداره استاد گرفته باشه ، به قدر كافي در جامعه ، استاد هست ، نوار ريخته ، كتاب هم ريخته ، استاد نمي خواد ، اين زن مي خواد ، اون هم شوهر ميخواد . استاد نمي خواد ، و مخصوصاً خواهرها اگه مي خوان تعليم و تعلم داشته باشن ، دقت كنن ، ظرائف رو رعايت كنن ، اين مرده . مراقب باشن به مرادنگي اش لطمه نخوره . اونها در دايره محبت خيلي بيشتر ، در اون دايره سعي بشه تعليم و تربيت كنن .

پس يك جمله مهم و مفيد كه جايي هم نديدم گفته بشه ، اين هست كه تعليم و تربيت در امر ازدواج بايد در دايرة محبت باشد . خارج از دايره محبت هيچ اقدامي نكنيد . هيچي !

غير مستقيم بگو ، بگو يكي ديگه بگه يا يه نواري به دستش برسون گوش كنه . بگو باباش بهش بگه ، باباي تو بهش بگه ، يه راه ديگه پيدا كن ، اگر مي بيني تربيت و تعليم هيچ راهي نداره از دايرة محبت هم نمي شه ، خودت انجام نده ، چون اين براتون ضرر داره ، لذا همين رسمي نشستن و صحبت كردن رو هم از بين ببريد . عاطفي صحبت بشه . مي خوايد تبادل علم كنيد ديگه ! همين هم بايد در دايره محبت و عاطفه باشه .

حالا كه اينقدر زحمت كشيده شده پاي اين بحث ، حتماً قبل و بعد از ازدواج اين 5 موضوع ازدواج رو تو خونه داشته باشيد ، فوقش اينه كه بعد از اينكه استفاده كردي به يه زوج ديگه مي دي . خيلي از مشكلاتي كه پيش مي ياد ، به دليل ندونستن اين مسائل هست ، و چه بهتره كه همه آشنا بشن . اين بحث رو شاد گفتم تا بهتر بفهميد .







صلي الله علي سيدنا محمد و آل محمد